پسر سیستان

گل اگر خار نداشت،دل اگر بی غم بود،اگر از بهر پرستو قفسی تنگ نبود،زندگی، عشق، اسارت، قهر،آشتی، همه بی معنا بود.

پسر سیستان

گل اگر خار نداشت،دل اگر بی غم بود،اگر از بهر پرستو قفسی تنگ نبود،زندگی، عشق، اسارت، قهر،آشتی، همه بی معنا بود.

آقا سلام...

  

به خواب دیمش و گفتم سلام آقا  

سرشک شکوه او پاسخ سلامم بود 

 

صدا زدم که تو دیگر مرا نمی خواهی! 

سکوت بانگ غریبانه امامم بود  

  

سکوت بانگ غریبانه امامم بود 

دمی که شاهد عصیان ناتمامم بود 

 

به گریه گفت به یاران خود که آیا این 

همان کسی است که قبل از گنه غلامم بود!؟ 

 

چه بر سرش ز گنه آمده غلامی که 

ز اشک خویش به زخم دلم التیامم بود؟! 

 

چگونه مدعی عشق من بود اینکه 

جفا و غفلت او جای اخترامم بود...

نظرات 3 + ارسال نظر
هستی پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 14:01 http://parvanegi.blogsky.com

اللهم عجل لولیک الفرج

دریا جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 00:02 http://azjensebaran.blogsky.com

سلام و چقدر زیبا بود
دلم لرزید از خوندنش

ی دوس جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:42 http://asemane-tabdar.blogsky.com/

سلام دوستم
شعر زیبایی بود
عیدتم مبارک

پس خوش گذشته بهت

اره دیگه خوش گذشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد