ای معنی ات فراتر از ادراک آب ها
سجاده سجود سپید سحاب ها
وقتی دو چشم گرم تو می تابد از یقین
گم می شوند سایه شوم سراب ها
تا طرح خنده های تو را نقش کرده اند
آتش فتاده است به رویای قاب ها
باری کنار دست رسای تو کوته است
پرواز پر شکوه و بلند عقاب ها
اینک پر است از کلماتی حقیر و گیج
دشت خراب و خلوت و خاموش خواب ها
اینک تهی ست چهره دریا ز موج ها
اینک پر است ساحل ما از حباب ها
برگرد ای امید سفر تا ستاره ها
کم مانده است حوصله این طناب ها
برگرد ای بدون تو امروز ناتمام
برگرد ای فراتر از ادراک آب ها