پسر سیستان

گل اگر خار نداشت،دل اگر بی غم بود،اگر از بهر پرستو قفسی تنگ نبود،زندگی، عشق، اسارت، قهر،آشتی، همه بی معنا بود.

پسر سیستان

گل اگر خار نداشت،دل اگر بی غم بود،اگر از بهر پرستو قفسی تنگ نبود،زندگی، عشق، اسارت، قهر،آشتی، همه بی معنا بود.

ای آخرین ستاره



ای آخرین ستاره که تاخیر می کنی

من زود آمدم، تو چرا دیر می کنی

من زود آمدم به یقینی که خواب رفت

خوابی که ای نیامده تعبیر می کنی

ای آخرین ستاره که با خنده ای زلال

شب را اسیر صبح فراگیر می کنی

تنها کجا بهانه ابری که چشم ماست

تنها کجا صبوری تقدیر می کنی؟

با من بگو، نرفته به صبح تو می رسم

یا آن که وعده وعده مرا پیر می کنی؟



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد